11
گالیله نیستم که طلب بخشش کنم
به تمام کاردینالهای قلبت بگو
به جرم نفی تو تکفیرم کنند
چرا که هنوز هم مصرانه ادعا می کنم
که «تو مرکز جهان نیستی»...
12
میخواهم برگردم
سرم را بگذارم روی آن طاقچهی مرمرین
و با کودکی نداشتهام بازی کنم
راستی هنوز هم گل میدهد شعمدانی مادربزرگ
به جای عیدی من؟
13
کجای جهانی؟ پشت کدام پنجرهی نیمه باز؟
برای کدام مسافرِ دلداده دست تکان میدهی؟ کدام؟
که در جهان عشقهای آواره و آوارهگیهای ناتمام
من بی تو راویِ سلامهای کوتاه شدهام،
تو بی من مضمونِ خداحافظیهای طولانی!
14
چسبیده به من، رهایم نمیکند
سایهای که از سرمهدان خالی تو بیرون آمده
و زیر پای تقویم لگدکوب میشود...
15
گره زدهام هستیام را به چشمهای تو
هربار که پلک میزنی
تمام جهانم زیر و رو میشود...
16
آخرین جایی
که برای مردن درنگ خواهم کرد
اینجاست، روبروی تو
چند دقیقه قبل از ندیدنت...
17
مسئولیتش با توست
اگر نسل «مخاطب خاص» منقرض شود!
18
جایی حتما هست
آنجا که تو قول میدهی
که با اولین باران برخواهی گشت
و دستهایت
به رنگِ هیچ چتری آلوده نخواهد شد...
19
از آنچه میبینی به تو نزدیکترم
به آینه اعتماد نکن!
20
...از پایتختِ طوفانزدهی سینهات
تا سواحلِ سانسور شدهی شعرهای من
طعم فاصله هرگز شیرین نمیشود
حتی با افزودنیهای مجاز!
1
تهرانِ چشمهایم سیاهی میرود
قاهرهی قلبم در خون دست و پا میزند
و تمام دمشق وجودم درد میکند
آه! شرق اندوهگین من!
چه کسی آواز تو را تیرباران کرد؟
2
تقصیر تو نیست
که هیچیک از شعرهایم جاودانه نمیشود
دیروز تمام واژهها اعتصاب کردند
که دیگر برای هیچ عاشقانهای نخواهند مرد...
3
بیا خیال کن اینجا تهرانست
من رد گیسوانت را تا پای آزادی گرفتهام
تو نبض بغضهایم را تا بوسههای دربند
و هردو از همهمهی انقلاب فاصلهها، در رنجیم...
حالا بگو با این خیابانهای بیخاطره چه کنیم؟
4
بیا لطفی کن
شلیک آخرین واژه با تو...
من تا همین جا هم زیادهروی کردهام
مردهها شعر بلند نمیگویند!
5
آنقدر اشک ریخت تا تمام شد
یادش رفته بود
ابرها عاشق نمیشوند...
6
کمی از این «دوستتدارم»ها که بوی «اردیبهشت» میدهند
کمی از آن «عاشق شدن»ها که طعمِ «فروردین» داشتند
برای روز مبادای این شعرها کنار بگذار
من از تلاقیِ «خرداد» و «نبودنت» میترسم...
7
بی هیچ منتی از زمان و مکان،
گاهی تمامِ ابعادِ جهان،
تنها در حجمِ یک دهان،
خلاصه میشود
آنگاه که از «دوستت دارم»ها سخن میگویی...
8
هرچه بیآرزوتر سفر کنیم بهتر است
تو که میدانی
در تمام فرودگاههای دنیا
حتی رویاهایمان را هم بازرسی میکنند!
9
نه به بهانهی باران،
نه به خاطر من،
به حرمتِ یک فنجان چای سرد شده
بیشتر بمان، کمی بیشتر...
باور کن خداحافظی هم مثل مرگ
تاریخِ انقضا ندارد!
10
تقصیر باد نیست
که هیچ قاصدکی مسافرش نمیشود
دیروز باران به گوش پنجره میگفت
کسی تمام خبرهای خوب را دزدیده است...